کد مطلب:37728
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:18
چرا امامان با اين كه مي دانستند مي خواهند كشته شوند باز هم به كار خود ادامه مي دادند؟
در پاسخ به اين سؤال بايد گفت:
1ـ امور زندگي بشر بر اساس علوم و دانش هاي متعارف و عادي مي چرخد، مانند اين كه بايد با زحمت و تلاش داروي بيماري ها را شناسايي كند و بر قواي طبيعي مسلط و پيروز گردد و با علل و اسباب مادي و طبيعي در امور دين و دنيا قدم بردارد. پيامبر(ص) و امامان(ع) نيز يان گونه بودند. آنان مانند ديگران در امور زندگيشان از دانش هاي متعارف و عادي بهره مي گرفتند و در امور فردي و اجتماعي مانند ديگران با همين چشم مي ديدند، با همين گوش مي شنيدند، به وسيلة همين حواس به اشياي خارجي علم پيدا مي كردند، بر طبق همين مدركات عمل ميكردند، بر طبق ظواهر و با بهره گيري از شاهد و گواه داوري مي كردند، در امور اجتماعي با مردم مشورت مي كردند، براي معالجة بيماري ها به پزشك مراجعه مي كردند و در كارهاي فني و تعيين قيمت ها به كارشناس و خبره مراجعه مي كردند. آنان در زندگي عادي مانند مردم عمل مي كردند، نه اين كه به علم و قدرتي كه به آنان داده شده بود ( جز در موارد استثنايي) عمل ميكردند.
امامان(ع) از راه علم امامت از خود خطرها را دفع نمي كردند، از آن طريق از خود دفع فقر و مرض و ابتلائات نمي كردند، چون اگر غير از اين روش را اتخاذ مي كردند، ديگر نمي توانستند براي ديگران الگو و اسوه باشند.
بنابراين، آنان مكلف بودند، امور زندگي خويش را هموس با علوم عالي و متعارف قرار دهند، نه منطبق با علوم غير متعارف. پس گرچه ائمه اطهار(ع) از شهادت خود، با خبر بودند، ليكن مكلف و موظف نبودند طبق علم لدني عمل نمايند.
2ـ آنان به مقام رضا و تسليم رسيده بودند و در عبوديت خداوندي مستغرق.
همه چيز را از اين دين مي نگريستند و به وظيفه عمل مي كردند. مقتضاي تسليم و تقرب به خدا و عمل به رضا خداوندي اين است كه اگر خداوند براي آنان شهادت را مقدور مي كرد، با وجودي كه علم به مشكلات داشتند، اقدام مي نمودند. به قول شاعر:
ترك جان و ترك مال و ترك سر در ره معشـوق، اوّل منزل اسـت
حضرت اسماعيل(ع) آن گاه كه احساس كرد، پدرش حضرت ابراهيم(ع) به امر خدا مأمور شد كه او را به قربانگاه ببرد و قرباني كند، آن را با جان و دل پذيرا شد، چون اين پذيرش در مقام رضا و تسليم بود، نه تنها اشكالي به آن متوجه نيست، بلكه ممدوح است.
3ـ افزون بر اين اموري كه بيان شد، مي توان گفت: علوم امامان(ع) از سنخ علم غيب (به معناي حقيقي آن) نيست. اين سخن را در خود آن بزرگواران بارها بيان نموده اند.
امام باقر(ع) فرمود: خداوند برخي از علوم را در اختيار ما قرار ميدهد و برخي را در اختيار ما قرار نميدهد.[1]
عمار ساباطي ميگويد: از امام صادق(ع)پرسيدم: آيا امام علم غيب دارد؟ حضرت فرمود: نه، ليكن آن گاه كه خدا بخواهد، امام را آگاه ميكند.[2]
نيز فرمود: إن الامام اذا شاء ان يعلم علم؛[3] همانا امام آن گاه كه بخواهد به چيزي علم پيدا كند، [او را آگاه مي كنند و] ميداند.
از اين گونه روايات استفاده ميشود كه دانش امامان(ع) مطلق نيست، علوم شهودي آنان، ذاتي نيست، بلكه موهبتي است و خدا هم هرچه را صلاح بداند و مطابق با شئون و مأموريت آنان باشد، به آنان عنايت مي نمايد.[4]
برخي از عالمان بزرگ شيعه، مانند شيخ مفيد در اوائل المقالات به اين نكته تأكيد دارند كه نمي توان به طور مطلق به علوم غيب ائمه(ع) نظر داد. خداوند هر آنچه بخواهد آنها را از غيب آگاه ميكند. يكي از شارحان اصول كافي مي نويسد:
منافاتي ندارد كه بگوييم: پيغمبر كه علوم اولين و آخرين را دارا است زماني را كه در جنگ احد سنگ دشمن به طرف دندان مباركش مي آيد نمي دانست؛ زيرا اگر بنا بود در جنگ ها با علم غيب كار كند، يك نفر كشته نمي داد و از كفار هم يك نفر باقي نمي گذاشت و در نتيجه براي او شأن و مقامي نبود كه با نيروي علم غيب بر دشمن پيروز شود. اين است كه قرآن كريم از قول او ميفرمايد: اگر من غيب مي دانستم سود بسياري مي بردم و بدي به من نمي رسيد.[5]
حاصل سخن آن كه : پيغمبر(ص) و امام(ع) علم غيب و شهود و هر چه را كه مي دانند، علم ذاتي نيست، بلكه همه با عطا و بخشش خداي متعال است و خدا هم هر چه را صلاح بداند و مطابق شئون و مأموريت آنها باشد به ايشان عنايت ميكند تا براي رهبري بشر بر روي زمين آمادگي داشته باشند، امّا تفصيل جزئيات و مصاديق آنها و اين كه چگونه مطالبي را خدا به آنها الهام ميكند و چگونه مطالبي را از آنها باز مي گيرد و به خود اختصاص مي دهد، بر ما معلوم نيست.[6]
همو در مقام دفاع از نظر شيخ مفيد در اين روي كرد مي نويسد:
آن چه به نظر ما ميرسد: كلام اين بزرگان در نهايت متانت و استحكام است و احتمالي را كه شيخ مفيد دربارة علم امام فرمود، سزاوار است مورد دقت و مطالعه قرار گيرد؛ زيرا وقتي چنين عالم بزرگي احتمال عدم تعميم علم امام را نسبت به تمام وقايع و حوادث بدهد، ما حق نداريم كه داية دلسوزتر از مادر شويم و شمول علم امام را به تمام وقايع و حوادث مورد اتفاق شيعه بدانيم.[7]
[1]كليني، كافي، ج 1، ص 256.
[2]همان، ص 257.
[3]همان، ص 258.
[4]اصول كافي، ترجمه سيد جواد مصطفوي، ج1، ص 382.
[5]اعراف (7) آية 188.
[6]سيد جواد مصطفوي، ترجمه و شرح اصول كافي، ج 1، ص 382.
[7]همان، ص 386.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.